هستی هستی ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

هستی خانم و خواهراش

اندام نوزاد تا یک ماهگی

                 اندام نوزاد تا یک ماهگی                            والدین گرامی  حتما مطالب  زیر را بخوانید  ارزش یکبار  دیدن را دارد . دانه های جوش درباره این دانه ها نگران نباشید. - بیش از 50% نوزادان دچار اینگونه التهابات پوستی که حاوی لکه ها و جوشهای بعضاً چرکی هستند می شوند . این جوشها در همه جای بدن می تواند ظاهر شود . - بسیاری از کودکان دارای دانه های ریز سفید دور چشم و روی گونه ها هستند - در شش ماه اول بیش از 30% نوزادان دارای دانه های قرمز شبیه آکنه روی ص...
19 مرداد 1390

هستی خانم

دیگه بهتره از هستی خانوم بگم  هستی خانومی که همه چیش با دوتای دیگه فرق داشت از تولدش تا الانش که ساعت 3نصفه شب از فرط بیداری    نشستم پای کامپیوتر تا بنویسم   واما هستی خانوم  دختر سومم  که میگم با بقیه فرق داره پس از نه ماه انتظار و چکاب ماهانه و  بالاخره قرار شد روز 25/4/90 چشمان به جمال دختر مون روشن بشه همه چیز مهیا بود که روز 21 تیرماه 90  خانومم  درد زایمان گرفت و  بلافاصله رفتیم دکتر و قرار شد همان روز  یعنی تا یک ساعت بعد با عمل سزارین بچه به دنیا بیاد  خلاصه هستی خانم ساعت 1 نشده پا به عرصه وجود نهاد و ما در شوق دیدارش در تلاطم بودیم که دیدم  پرستارهای بیما...
18 مرداد 1390

آرزو خانم

تقدیم به دخترم آرزو خانم اولین ستاره درخشان ... صفحه مربوط به آرزو رو تا دوسالگی نوشتم از  صفحه آرزو خانم می توانید رویت کنید تقدیم به  دخترم  آرزو خانم   اولین ستاره درخشان زندگیم   آری تقدیم  به تو :  می دانم  روزی خواهد  رسید  که این مطالب    را بخوانی ،  وقتی به گذشته ام فکر  می کنم  چیزی  راد نمی توانم  مجسم  کنم  و در آن لحظه آرزو  می کنم  ای کاش  در مورد کودکیم  چیزی  می دانستم . لذا بر آن  شدم  که سرگذشت  تو  را از لحظه  تولد   تا آنجا را که در توالن  دار...
18 مرداد 1390

سرآغاز سخن

سلام من امروز اولین روزیه که تو این وبلاگ دارم مینویسم در واقع اولین باریه که وبلاگ دارم و راستش خیلی وقته تصمیم دارم این کاررو بکنم ولی دنبال موقعیت مناسبی میگشتم که نوشتن رو شروع کنم و چه موقعیتی مناسبتر از تولد دخترم هستی . چند وقتیه یه حس خاصی نسبت به نوشتن خاطرات و وقایع روزمره دخترانم را دارم راستش کودکیم در گذر زمان از بین رفته و چیزی و خاطره ای ازش بیاد ندارم و امروز دلم خواست با به وجود آوردن این وبلاگ از گرفتار شدن دخترانم در این مسئله جلوگیری کنم .دخترانم . نمیدونم چقدر موفق خواهم بود ولی امیدوارم بتونم نوشتنم رو اینجا ادامه بدم . البته تو چند روز آینده در تلاش خواهم بود کمی خودم رو بیشتر بشناسونم تا راحت تر حرفام و دلنوشته هام...
17 مرداد 1390
1